پولاك:
ايرانيان مرگ را با آرامش مي پذيرند
ايرانيان با آرامش و تسلط بر نفسِ اعجاب آوري در انتظار مرگ مي مانند. هرگز آن حال پر شكنجۀ ترس از مرگ را كه در اروپا اغلب پزشكان با آن رو به رو هستند، در ايران نديدم.
آرامش ايرانيان هنگام رويارويي با مرگ مبتني بر ايمان و اطمينان به اين امر نيست كه زندگي شان به نحوي خداپسندانه به صورتي ديگر در مي آيد و به دنياي بهتر مي شتابند. اين آرامش خيال بيشتر از آنجا ناشي مي شود كه به تقدير محتوم غير قابل تغييري اعتقاد دارند كه بايد انجام پذيرد. به قول سعدي، بدون آنكه اجل فرا رسيده باشد، حتي ماهي نيز به روي خشكي نخواهد مُرد.
ايراني با وجود اين كه در زمان حيات خيلي زياد پاي بندِ زندگي افراد خانوادة خود است، اما حتي نگراني از سرنوشت بازماندگان نيز آرامش او را در حال مرگ بر هم نمي زند، چرا كه اطمينان دارد كه پس از مرگش یکی ديگر از سران خانواده جاي او را پر مي كند.
مي داند كه خويشاوندان، كودكانش را مي پذيرند و سرپرستي مي كنند و نيازمنديهاي زندگي زنانش پس از او با ازدواج دوباره تأمين مي گردد. ايراني، به هنگام مرگ در حضور يك ملا وصيت مي كند و در اين وصيت بيشتر در فكر تأسيس پل، ساختن كاروانسرا، مسجد، مدرسه و غيره است تا تقسيم اموالش بين وارثين، چرا كه مي داند حق وراثت با مقررات محكم شرعي تنظيم مي شود و جاي نگراني وجود ندارد. *
--
مطالب مرتبط:
ايراني از نگاه انيراني - فهرست مطالب
--
پي نوشت:
* پولاك، ياكوب. سفرنامۀ پولاك (ايران و ايرانيان) – جهانداري، كيكاوس. انتشارات خوارزمي. تهران. 1361. ص248.
مطالب مرتبط |
|
|
|
نظرات
«مرگ جزئی از زندگی است و مرگ و زندگی جفت یکدیگر هستند و همان لحظه ورود به عرصه حیات، مرگ آغاز میشود. در واقع هر روزی که زندهایم، یک روز از مرگ دزدیدهایم. موقعی که جوانی، اصلاً به مرگ فکر نمیکنی، فکر میکنی تا ابد هستی؛ پا که به سن میگذاری، مرگ را درک میکنی و میفهمیاش. عمر مفیدم را کردهام. از هفتاد به بالا میدانی که به سوی مرگ میروی. این است که حالا برای من مرگ رهایی است. پرونده بسته میشود و تمام.»
رمان «همه میمیرند» از سیمون دو بووار