مخاطب گرامی،
هر کس برای خواندن خود (اعم از کتاب، مطالب اینترنتی و ...) تعریفی دارد؛ برای مثال، می خوانم که بیاموزم. شما این جمله را چگونه کامل می کنید: می خوانم که ....
لطفاً نظر خود را تنها در چند کلمه و نهایتاً در یک سطر ارسال فرمایید. پاسخ های دریافتی را در بخش "ادامه مطلب" می توانید ملاحظه نمایید. این پاسخها بر اساس ترتیب زمانی دریافت شان آورده شده است:
1. درس بگیرم.
2. با تجربه های دیگران آشنا شوم.
3. بروم دانشگاه.
4. سرگرم شوم.
5. در يك زمان كوتاه، يك آگاهي كلي ازمطالب به دست آورم.
6. لذت ببرم.
7. یاد بگیرم، عمل کنم، اشتباهاتم راکشف کنم، تحلیل کنم، بهبود دهم و دوباره عمل کنم و این چرخه ادامه دارد.
8. آرامش یابم.
9. بیندیشم.
10. با اندیشه های مردمانی که نمی شناسم و حتی زبانشان را نمی فهمم و حتی متعلق به زمان من نیستند آشنا شوم.
11. وقت بکشم.
12. با ایده ها، نظریات، داستانها و تجربیات دیگران آشنا شوم، خوبها را بیاموزم و از بدها پرهیز کنم. قدرت استدلال خود را بالا برده، با زبان ملل دیگر آشنا شوم و بتوانم خوب بنویسم و ایده هایم را به دیگران، با استدلال منتقل کنم.
13. تخیلم شکوفا شود.
14. از تجربه ديگران استفاده كنم، زيرا اگر بخواهم از تجربه خودم درس بگيرم؛ اين درس خيلي گران و بسیار دير به دست خواهد آمد و ممكن است براي استفاده از آن هم از عمرم چيزي باقي نمانده باشد.
15. بخندم ، شادمانی کنم ، شاد باشم و شادمانه زندگی کنم.
16. حسش کنم.
17. واقعیت را دریابم.
18. خوابم ببرد.
19. غبار گناه از سر و روی خود بزدایم. (به قول سهراب سپهری)
20. دنیایم گسترده تر شود.
21. با خردک هوشی، خردک فهمی از جهان لایتناهی پیدا کنم.
22. اندیشه های دیگران را به خودم منتقل کنم.
23. زندگی کنم.
24. دنیا و عرصه های نوتری را کشف کنم.
25. با تمام نظر ها موافقم بجز نظر شماره 3 چون دانشگاه رفته ام، ولی نظر اصلی من یاد گرفتن و لذت بردن است.
26. کتاب می خوانیم تا از نردبان زندگی بالا برویم. تا وسعت پیدا کنیم و رشد کنیم. تا به زندگی مان بعد بدهیم و باور کنیم که می توان مرزهای زمان و مکان را شکست و فراتر از تقویم ها و شناسنامه ها حرکت کرد و زیست.
کتاب می خوانیم تا در تجربه زیستن دیگران سهیم شویم، تا قلبها و چشم ها و گامهای دیگران را به امانت بگیریم، راههای نرفته را بپیماییم و چیزهای ندیده را ببینیم. جهانمان بسط می یابد و روحمان گسترده تر می شود با جادوی کلمات.
کتاب می خوانیم تا لذتی از گونه دیگر را بچشیم؛ طعم گس جاودانگی را.
کتاب می خوانیم زیرا کلمات خوراک انسانند. بی آن، گرسنه خواهیم ماند.
کتاب می خوانیم تا ایمن شویم زیرا کلمات پناه انسانند.
کتاب می خوانیم تا روشن شویم، زیرا کلمات چراغ انسانند. بدون کتاب چقدر کوچکیم، چقدر تاریک و چقدر تنها.
و اگر کتاب نمی خوانیم برای آن است که نفرین شده ایم، شاید دیوی در ما دمیده است و افسون اوست که نمی گذارد باور کنیم دانایی توانایی است. گمراهی را بر راه ترجیح می دهیم و آوارگی را بر قرار. (عرفان نظرآهاری)
27. زندگي را بهتر فهم كنم.
28.
29.
30.
31.
32.
مطالب مرتبط:
پرسش فروردین: "پدر و پسر" در وهله نخست چه نکته ای را برای شما تداعی می کند؟
پرسش اردیبهشت: این جمله را چگونه کامل می کنید: می خوانم که ....
پرسش خرداد: همه راهها به کجا ختم می شود؟
پرسش تیر: دکارت گفت: «میاندیشم، پس هستم»، نظر شما در این باره چیست؟
پرسش امرداد: «بودن یا نبودن؟ مسئله این است!»، نظر شما در این باره چیست؟
پرسش آبان : بزرگترین درسی که تاکنون در زندگی آموخته اید چه بوده است؟
پرسش آذر : برجسته ترین بانوی ایرانی در پهنۀ تاریخ کیست؟
پرسش دی : دماوند ایران (بزرگترین شخصیت تاریخ ایران) کیست؟
پرسش بهمن : اثرگذارترین کتابی که تا به حال خوانده اید چه بوده است؟
پرسش اسفند : دلیل عقب ماندگی ایران چیست؟
مطالب مرتبط |
|
|
|
نظرات
طرح پرسش و جوابتان را خیلی دوست دارم.
(به قول سپهری)
با تمام نظر ها موافقم بجز نظر شماره 3 چون دانشگاه رفته ام
ولی نظر اصلی من یاد گرفتن و لذت بردن است
کتاب می خوانیم تا از نردبان زندگی بالا برویم. تا وسعت پیدا کنیم و رشد کنیم. تا به زندگی مان بعد بدهیم و باور کنیم که می توان مرزهای زمان و مکان را شکست و فراتر از تقویم ها و شناسنامه ها حرکت کرد و زیست.
کتاب می خوانیم تا در تجربه زیستن دیگران سهیم شویم، تا قلبها و چشم ها و گامهای دیگران را به امانت بگیریم، راههای نرفته را بپیماییم و چیزهای ندیده را ببینیم. جهانمان بسط می یابد و روحمان گسترده تر می شود با جادوی کلمات.
کتاب می خوانیم تا لذتی از گونه دیگر را بچشیم؛ طعم گس جاودانگی را.
کتاب می خوانیم زیرا کلمات خوراک انسانند. بی آن، گرسنه خواهیم ماند.
کتاب می خوانیم تا ایمن شویم زیرا کلمات پناه انسانند.
کتاب می خوانیم تا روشن شویم، زیرا کلمات چراغ انسانند. بدون کتاب چقدر کوچکیم، چقدر تاریک و چقدر تنها.
و اگر کتاب نمی خوانیم برای آن است که نفرین شده ایم، شاید دیوی در ما دمیده است و افسون اوست که نمی گذارد باور کنیم دانایی توانایی است. گمراهی را بر راه ترجیح می دهیم و آوارگی را بر قرار.