شاه طهماسب اول، دومین پادشاه سلسله صفویه
بررسی سریال حریم سلطان- 22
پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران به روایت شاه طهماسب
تذکره شاه طهماسب، کتابی است نوشته شاه طهماسب اول صفوی، مشتمل بر زندگینامه وی از زمان به سلطنت رسیدنش تا پناهنده شدن شاهزاده بایزید به ایران. شاه انگیزۀ خود را از نوشتن این کتاب به یادگار نهادن دستورالعملی برای فرزندانش بیان کرده است. (1) این تذکره به سبب نشان دادن روحیات پادشاه ایران ارزشمند است.
شاه طهماسب در قسمتي از کتاب خود دربارۀ پناهندگي شاهزاده عثمانی به ایران چنين نوشته است:
«... سلطان بايزيد لشكر جمع ميكند كه با سلطان سليم برادر خود نزاع نمايد. من گفتم ايشان چه حد دارند كه حضرت خواندگار(2)[=سلطان سلیمان] به صحت و سلامت بر تخت نشسته باشد يا يكديگر جنگ توانند كرد. كس پيش يادگار بيگ پازوكي فرستادم كه او كس به سرحدها فرستاده خبر تحقيق نمايد. جاسوسان و ملازمان او آمدند و دو ملازم القاسب[=القاص میرزا] را كه با سلطان بايزيد بود آوردند. ايشان همگي گفتند كه بايزيد با برادرش سليم بر سر منازعت آمده ياغي شده بود رفتند در قونيه با هم جنگ كردند.
سلطان بايزيد خبر فرستاده كه به صورت بازرگانان به خدمت شاه برويد و بگویيد كه يكهزار و پانصد تومان زر به جهت من بفرستد به قرض. بعد از آنكه من جاي پدر را بگيرم يكي در ده عوض ميدهم. من از اين سخنان در تعجب شدم و گفتم كه كم عقلتر از القاسب اين بوده است!
اولاً اينكه با هزار و پانصد تومان چون دشمني با خواندگار تواني كرد؟ ايشان را به حسن بيگ يوزباشي سپردم كه ببينم بعد از اين چه خبر خواهد آمدن؟ بعد از يك ماه و چهل روز خبر آمد كه در پاسين فرود آمده. متعاقب كس شاه قلي سلطان با علي چاوش باشي كه سلطان بايزيد فرستاده بود آمدند و خبر آوردند كه سلطان بايزيد به پاسين آمد و مرا فرستاد كه اگر به نزد شاه آيم مرا نگاهميدارد يا نه؟ بعد از اين خبر آمد كه نوح پاشا بر سر سلطان بايزيد آمده و او شكست خورده و به چخور سعد(3) نزد شاه قلي سلطان آمد من به امرا گفتم كه به اتكاي ما آمده او را نميتوان گذاشت كه به محال ديگر برود كه فردا خواندگار از ما بد خواهد ديد.
گرز گاوسر متعلق به شاه طهماسب صفوی
آقا ملاي وزير قزويني و ملا شمسالدين ايلچي و الله ورن آقاي مهماندار را با زر و يراق فرستادم كه او را به تبريز رسانند. چون شاه قلي سلطان نوشته بود كه سلطان بايزيد از شما ميترسد كس فرستاده او را تسلي كنيد به هر نوع كه باشد من ميرحسن بيگ يوزباشي را فرستادم كه سوگند خورده او را و فرزندان او را به خواندگار ندهم و نزد علي آقاي چاووش يوزباشي فرستادم و حسن بيگ رفته او را تسلي داده به قزوين نزد من آورد و در تبريز سلطان بايزيد چند روزي توقف نموده نامه نزد من فرستاده بود كه شما به تبريز بيایيد كه دو بلوك خواهد آمد و كس در برابر نميايد و تمامي لشكر خواندگار با من يارند و مرا ميخواهند و خواندگار تا در استنبل [=استانبول] خبردار ميشود همه بر ما برميگردند.
من در جواب نوشتم كه به قزوين تشريف بياوريد با هم جانقي(4)كنيم به هرچه صلاح باشد نمائيم. پيش از آنكه سلطان بايزيد به فارس آيد، سنان بيگ از جانب خواندگار به ايلچيگري آمد و دوراق آقا از جانب سليم آمدند و مكتوب آوردند در باب سلطان بايزيد، مدعيات نوشته بودند. به ايشان گفتم صبر كنيد، سلطان بايزيد بيايد بعد از آن هرچه مصلحت شما باشد به عمل آوريم او پيغام داده بود كه پيش از رسيدن ايلچي كه شاه را بهبين مبادا دوراق شاه را بازي دهد. من گفتم كه بيحساب گفته با وجود آنكه سه مرتيه ايلچي ما نزد حضرت خواندگار رفته تحفه درويشانه ما را در آن مرتبهها نوازش نفرمودند و القاسب كه از نزد ما در آنجا رفته بود برخاسته به اينجانب آمد من منع مينمودم كه چه معني دارد كه پادشاهان به آن قسم سخنان از جاي بدرآيند.
نشان پادشاهی صفوی (اردبیل، موزه شیخ صفی الدین اردبیلی)
اصلاً به سخن او از جاي نشدم و همان طريق ادب را نگاه داشتم. اگرچه از دست ما چيزي برنميآمد اما اين قدر ميتوانستم كه به الكاي ايشان رفته ما بين را تمام خراب و چول(5)سازم كه بعد از آن عبور ايشان برطرف ميشود و در آن وقت حضرت خواندگار در استنبول بود از آنجا ديار بكر و ارض روم و وان را ميخواستم چنان كنم كه آثار آباداني در آنجا نماند تا آنكه القاسب پيش ما آمده صلح كرديم و در مقام بدي نشديم و بعد از آنكه سلطان بايزيد به قزوين آمد مبالغه ميكرد كه القاسب كه بدانجانب آمد، خواندگار را رستم پاشا بازي داد و سبك كرد. من خود چون به سخن ديگري اين كار بكنم و نقض عهد نمايم؟
صلاح ديدم كه ايلچي فرستاده درخواه گناهان او بكنيم اگر حكم شود مردم او را گرفته نگاه داريم يا بفرستيم. ديگر باره كس فرستاده التماس تقصير او و همگي بگذرد و با خود گفتم كه اين با پدر كه ولي نعمت اوست عاشق شده و حقوق والدين نگاه نداشته كه به موجب آيات و احاديث رعايت ايشان واجب است و من با خواندگار صلح كرده باشم. با خواندگار بدي كرده معاونت عاق نمايم؟ و ديگر از بيعقلي او آنكه به من ملحق شده بود مرا «شاه طهماسب» نوشته بود دانستم كه اين بيعقل است و نادان ... اما سليم عاقل و داناست ...» (6)
1393/7/25
مهرداد جوانبخت
--
مطالب مرتبط:
سریال «حریم سلطان» - درخور نقد و بررسی
بررسی سریال حریم سلطان-1 اسطوره زدایی و رفتن به سمت تاریخ
بررسی سریال حریم سلطان-2 پیروزی درخشان سلطان سلیمان، این بار بدون شمشیر
بررسی سریال حریم سلطان-3 کارزار پدرها و پسرها برای نشستن و ماندن بر سریر قدرت
بررسی سریال حریم سلطان-4 سلطان سلیمان ، جناب کادی و خواجه حافظ شیرازی!
بررسی سریال حریم سلطان-5 پنج اشتباه سلطان سلیمان(در قرن شانزدهم) از نگاه یک مورخ ترک(در قرن هفدهم)!
بررسی سریال حریم سلطان-8 امیرکبیر عثمانی ها، ابراهیم پاشا!
بررسی سریال حریم سلطان-9 صدراعظم های سلطان سلیمان
بررسی سریال حریم سلطان-10 فرمانروایی زنان سوگلی در امپراتوري عثماني
بررسی سریال حریم سلطان-11 سلطانی با دو آرامگاه
بررسی سریال حریم سلطان- 12 دنیا در دورۀ زندگانی سلطان سلیمان باشکوه
بررسی سریال حریم سلطان - 13 رستم پاشا وقتی مُرد آسمان آبی نبود!
بررسی سریال حریم سلطان- 14 دو نامه از شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیمان قانونی
بررسی سریال حریم سلطان- 15 نامه مهین بانو(خواهر شاه طهماسب) به خرم سلطان
بررسی سریال حریم سلطان- 16 سلاطین عثمانی و ترفند لباس زنانه!
بررسی سریال حریم سلطان- 17 هدایای پادشاه ایران به مناسبت به سلطنت رسیدن شاهزاده سلیم
بررسی سریال حریم سلطان- 18 واکنش مردم ترکیه به قتل شاهزاده مصطفی در زمان خود و 461 سال پس از آن
بررسی سریال حریم سلطان- 19 فرجامی فرجام سلطان سلیم میگسار را رقم زد!
بررسی سریال حریم سلطان- 20 آخر و عاقبت القاص میرزا (برادر شاه طهماسب صفوی)
بررسی سریال حریم سلطان- 21 پناهندگی شاهزاده بایزید به ایرانبه روایت هامر پورگشتال
بررسی سریال حریم سلطان- 22 پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران به روایت شاه طهماسب
--
پی نوشت:
1. ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبیات ایران،ج 4: از صفویه تا عصر حاضر، ترجمۀ بهرام مقدادی، تهران 1369، ص94.
2. خواندگار (مخفف خداوندگار) لقب عام سلاطین عثمانی بوده است.
3. منظور ايروان بوده است.
4. واژه ای ترکی به معنای مشورت.
5. به ترکی به معناي بيابان.
6. طهماسب صفوی اول، شاه ایران، تذکره شاه طهماسب: شرح وقایع و احوالات زندگانی شاه طهماسب صفوی بقلم خودش، به سعي و اهتمام عبدالشكور مدير چاپخانه كاوياني و آفتاب برلن 1343. صفحات 72 و 73 و 74.
مطالب مرتبط |
|
|
|
نظرات
ادبیات تهماسب تو حلق سلیمان
حرف آخر شاه طهماسب نشون میده یه چیزی حالیش بوده
از سایت خوبتون ممنون
از اینکه موضوع این سریال را مورد بحث قرار داده اید از شما تشکر می کنم.
سریال حریم سلطان هر عیبی هم که داشته باشه تندخویی و حماقت و بی ملاحظگی و بی سیاستی و بی عقلی بایزید رو عالی نشون داده
ممنون از سایت خوبتون.